حجمی بزرگ از فریاد

سکوت می کنم سکوتم از رضایت نیست
حجمی بزرگ از فریاد است
که مرا تا حالت خـــفــــگـــــــــی برده..!!!!

نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد

نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد .نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت .ولی بسیار مشتاقم که از خاکه گلویم سوتکی سازد ،
گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
یک ریزو پی در پی دمِ خویش را در گلویم سخت بفشارد .و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد  .بدین گونه بشکند هر دم سکوت مرگبارم را

چگوارا

از نظر انسان ها، سگ ها حیواناتی با وفا ومفید هستند،
ولی از نظر گرگ ها، سگ ها گرگ هایی بودند که تن به بردگی دادند تا در رفاه و آسایش زندگی کنند

چگوارا

تو حرفت را بزن

تو حرفت را بزن . چکار داری که باران نمی بارد
اینجا سالهاست که دیگر به قصه های هم گوش نمی دهند
دست خودشان نیست
به شرط چاقو به دنیا آمده اند
تا پیراهنت را سیاه نبینند باور نمیکنند چیزی را از دست داده ای

دلتنگم

دلتنگم
آنقدر که دیروز تمام مسیر تورا کنار خودم حس می کردم
با تو حرف زدم خندیدم ...
حیف که تو مثل همیشه سکوت کرده بودی.