من با همه ی من بودنم . گاهی کم می آورم و بدجور دلم میگیرد از پیرامونی که سخت مرا احاطه کرده است . و اینجا تنها جایی است که خودم را فریاد میزنم با همه ی بغضها و دردها و نفرتها و عشق و شادی ها . و در نهایت سبکی و آرامشی درست که بعد از استفراغ جسم را در بر میگیرد... روح من نیز بعد از فریاد آرام می شود ....رام میشود !
ادامه...
من دلم میخواهد خانه ای داشته باشم پر دوست، کنج هر دیوارش دوست هایم بنشینند آرام گل بگو گل بشنو... ... هر کسی میخواهد وارد خانه ی پر عشق و صفایم گردد یک سبد بوی گل سرخ به من هدیه کند شرط وارد گشتن،شست وشوی دل هاست شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست
بر درش برگ گلی میکوبم روی آن با قلم سبز بهار مینویسم ،ای یار خانه ی ما اینجاست تا که سهراب نپرسد دیگر ....... خانه ی دوست کجاست؟
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام فرزانه جون
من دلم میخواهد خانه ای داشته باشم پر دوست، کنج هر دیوارش دوست هایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو...
...
هر کسی میخواهد وارد خانه ی پر عشق و صفایم گردد یک سبد بوی گل سرخ به من هدیه کند
شرط وارد گشتن،شست وشوی دل هاست
شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و
ریاست
بر درش برگ گلی میکوبم
روی آن با قلم سبز بهار
مینویسم ،ای یار خانه ی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دیگر .......
خانه ی دوست کجاست؟