از هـمه چـی ..

آدم احتیاج داره یکی بیاد بزنه رو شونه ش و بگه: 

  هی رفـــیـــق ! از چیزی ناراحتی ؟ 

 اونوقت آدم برگرده بگه : آره رفیق ،
!!
از هـمه چـی ..


 

رسیدی از یه جا که آشنا بود

شبیه تو فقط تو قصه ها بود

تو از یه جای خیلی دور اومدی

...
قفلو شکستی مثل نور اومدی



تو همونی که آرزوی من بود

همیشه هرجا روبروی من بود

شبا تو خوابم تو رو دیده بودم

خیلی شبا بهت رسیده بودم

هیچ وقت فکر آمدن نیست

چه قدر سخت است منتظر کسی باشی  

 

که هیچ وقت فکر آمدن نیست

نبوغ ونقشه هایی که من تو فرار کردن از مدرسه داشتم 

 

 مایکل اسکوفیلد توی فرار از زندان نداشت....من حیف شدم.

تو چه می فهمی حال و روز کسی را که دیگر  

 

هیـــــــــــچ نگاهی دلش را نمی لرزاند؟...