داره بارون میاد مثل سیل و می چکه رو صورت شیشه ی اتاقم
بوی تن خیس هوا پر شده توی وجودم
و من میخوام اشباع بشم از این بو
هنوز هم داره بارون میاد و
من عجیب دلم برای خورشید تنگ شده
کجای زمانید یاران زمینی ام؟؟؟ در این کهکشان بی مرز در این بهت و حیرانی در خیالاتم
چون نسیم می وزم و برگ برگ در حضور ترنم نفس هایم میلرزم
چون ابری سرگردان در آسمان اندیشه ام در جولانم
چون باران بر متن تصوراتم قطره قطره میبارم وطرح تنهایی ام را سبز میکنم به جوانه های اندیشه و خیالم
· فـردا بـرای دلجـویـی دیـر اسـت .... امـروز زخـم نـزن ...