چقدرعجیبه که...........

چقدرعجیبه که تا مریض نشی کسی برات گل نمی یاره تا گریه نکنی کسی نوازشت نمی کنه تا فریاد نکشی کسی به طرفت برنمی گرده تا قصد رفتن نکنی کسی به دیدنت نمی یاد و تا وقتی نمیری کسی تورو نمی بخشه

خدایا من او را بعد از تو می پرستم

خدایا چه سخته جدایی.... چه سخته دوری از یار و تنهایی 

ولی سخت تر  از ان انتظار است 

همان انتظاری که به من امید اتصال می دهد

یعنی ممکن است بار دیگر خوشبختی را با او در اغوش بگیرم؟

ممکن است بار دیگر طعم شیرین با او بودن را بچشم؟

خدایا مگر من چه گناهی به در گاهت کردم که قلبم را عاشق افریدی

خدایا جرم من دوست داشتن است 

من با جان و دل این جرم را می پذیرم

شلاق های شکنجه گر  سرنوشت را میخورم و به یادگار میبرم تنها به امید رسیدن به او ..... خدایا من او را بعد از تو می پرستم ...... او را به من باز گردان

خستـــه شــدم از بس...............

خستـــه شــدم از بس آرزو کـردم و دیـگـران به آن رسیـدنـد

خیلی عذر میخواهم از اینکه..............

خیلی عذر میخواهم از اینکه دستانت را گرفتم

از اینکه به چشمانت نگریستم.........

و بیشتر از همه عذر میخواهم که تو را انسان شمردم و دوستت داشتم........

عاشقم نبودی اما................

عاشقم نبودی اما عشقم بودی.............

اما حالا حتی نفرتم هم نیستی.............