من با همه ی من بودنم . گاهی کم می آورم و بدجور دلم میگیرد از پیرامونی که سخت مرا احاطه کرده است . و اینجا تنها جایی است که خودم را فریاد میزنم با همه ی بغضها و دردها و نفرتها و عشق و شادی ها . و در نهایت سبکی و آرامشی درست که بعد از استفراغ جسم را در بر میگیرد... روح من نیز بعد از فریاد آرام می شود ....رام میشود !
ادامه...
خنده ام میگیرد وقتی پس از مدت ها بی خبری بی آنکه سراغی از این دلم بگیری میگویی "دلم برایت تنگ است "یا معنی واژه هایت را خوب نمیدانی یا مرا به بازی گرفته ای دلتنگی ارزانی خودت من دگر دلم را به خدا سپرده ام
farzaneh
چهارشنبه 12 بهمنماه سال 1390 ساعت 03:14 ب.ظ