حکمت های ادبی

دکترشریعتی:برای شناکردن به سمت مخالف رودخانه قدرت وجرات لازم است وگرنه هر ماهی مرده ای هم میتواند از طرف موافق جریان آب حرکت کند.

کودک فال فروشی را پرسیدم:چه میکنی؟

گفت:به آنان که دردیروز خود مانده اند فردا را میفروشم.

آشنایی یک اتفاق است جدایی یک قانون دل به اتفاق نبند که قانون اجرا میشود...

از باغ میبرند چراغانی ات کنند*****تا کاج جشن های زمستانی ات کنند

پوشانده اند صبح تورا ابرهای تار****بااین بهانه که بارانی ات کنند

یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند****اینبارمیبرند که زندانی ات کنند

ای گل گمان نکن به شب جشن میروی****شاید بهخاک مرده ای ارزانی ات کنند

یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست****از نقطه ای نترس که شیطانی ات کند

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست****گاهی بهانه ایست که قربانی ات کنند...

درنهان به آنانی دل می بندیم که دوستمان ندارند ودر آشکارا از آنانی که دوستمان دارند غافلیم .شاید این است دلیل تنهایی ما.........

از بازی هفت سنگ بدم میاد.میترسم آنقدر سنگ روی سنگ بذاریم که دیوار سنگی بینمون رو بگیره.بیا لی لی بازی کنیم تا با هر رفتنی دوباره برگردیم.

زندگی چیست؟اگرخنده است چرا گریه میکنیم؟اگه گریه است چرا می خندیم؟اگه مرگه چرا زندگی میکنیم؟اگه زندگیه چرا میمیریم؟اگه عشقه چرا به آن نمیرسیم؟اگه عشق نیست چرا عاشقیم؟؟؟؟؟؟

فردا و دیروز باهم دست به یکی کردند.دیروز با خاطراتش مرافریب داد.فردا با وعده هایش مرا خواب کرد.وقتی چشم گشودم امروز گذشته بود.

خدایا اینگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم.

و آنگونه بمیران که به وجد نیاید کسی از نبودنم.